جدول جو
جدول جو

معنی صاحب زاده - جستجوی لغت در جدول جو

صاحب زاده
(حِ دَ)
شیخ اسعدافندی از بزرگان طریقت نقشبندیه. او راست: بیان هام لعالم الاسلام چ 1333 هجری قمری (معجم المطبوعات)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صاحب خانه
تصویر صاحب خانه
دارای خانه، مالک خانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صاحب مرده
تصویر صاحب مرده
هنگام عصبانیت یا ناراحتی شدید گفته می شود، چیزی که صاحب آن مرده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صاحب جاه
تصویر صاحب جاه
دارای مقام و منصب، صاحب قدر و منزلت، ارجمند
فرهنگ فارسی عمید
(حِ بِ دِ)
وزیر ابوکالیجار مرزبان بن سلطان الدوله بود. بعد از فوت ابوکالیجار پسر وی منصور فولادستون به اغوای مادر خویش صاحب را به قتل رسانید. العظمه و البقاء للّه الملک المعبود. (دستورالوزراء ص 123). و رجوع به حبیب السیر چ تهران جزء چهارم از ج 2 ص 158 و فهرست فارسنامۀ ابن بلخی شود
لغت نامه دهخدا
(حِ)
دهی از دهستان پائین جام بخش تربت جام شهرستان مشهد، در 25000 گزی جنوب خاوری تربت جام، سر راه مالروعمومی تربت جام به قلعه حمام. جلگه، معتدل و سکنه 272 تن شیعه و حنفی (؟) فارسی زبان، آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه، تریاک و شغل زراعت، مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(حِ دَ دَ)
وی از شعرای پیرو طریقت مولویه و از مردم بروسه است. پس از مدتی سیر و سیاحت عزلت گزیدو بسال 1140 هجری قمری درگذشت. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(حِ بِ یَ / یِ)
مایه ور. دارای مایه:
صاحب مایه دوربین باشد
مایه چون کم بود چنین باشد.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(حِ مُ دَ / دِ)
وصف است مال یا چیزی را که خداوند آن مرده باشد:
هرکه میمیرد غم او قسمت من میشود
وارثم گویا من این غمهای صاحب مرده را.
طاهر وحید.
در طلسم زندگی تا کی توان بودن اسیر
از سر من وا کنید این جان صاحب مرده را.
فطرت.
، نفرینی است که در حالت غضب بیشتر به گاو و خر و دیگر ستوران کنند
لغت نامه دهخدا
(حِ نَ / نِ)
خانه خدا. میزبان. دیار. ابوالمثوی. رب البیت:
در آن خانه که آن شب بود رختش
به صاحب خانه بخشیدند تختش.
نظامی.
- امثال:
اگر میهمان یکی باشد صاحب خانه گاو میکشد، یا میزبان گاو میکشد، با کثرت سائلان و خواهندگان به تمام واجبات رادی و جوانمردی عمل نتوان کرد. (امثال و حکم ص 229)
لغت نامه دهخدا
(تِ دَ)
محمد رفیع افندی. یکی از خوشنویسان مشهور عثمانی است. خط نستعلیق را بدرجۀ میرعماد رسانیده بود. خطوط و رقعات زیاد در نور عثمانی و جاهای دیگر دارد. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(حِ)
خداوند مقام و منصب. ارجمند:
با من راه نشین خیز و سوی میکده آی
تا ببینی که در آن حلقه چه صاحب جاهم.
حافظ
لغت نامه دهخدا
مانپد خانه خدا کد خدا ابتگن دیور میزبان مالک خانه خانه خدا، میزبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحب جاه
تصویر صاحب جاه
گاهدار پایه دار خداوند مقام صاحب منصب، ارجمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحب خانه
تصویر صاحب خانه
((~. نِ))
مالک خانه، میزبان
فرهنگ فارسی معین
خانه خدا، مالک، موجر، میزبان
فرهنگ واژه مترادف متضاد
صاحبخانه بودن: کامیابی که از دسترنج خودتان حاصل خواهد شد اگر با مفسد صحبت داشت، دلیل بر فساد کار او است. لوک اویتنهاو
فرهنگ جامع تعبیر خواب